نامه ای به بچه هام

ساخت وبلاگ

اگر زنده موندم 

اگر هممون زنده موندیم

برای بچه هام تعریف می کنم یک هفته بعد از عقدم همه جا سیاه و تاریک بود

ما هرروز بغض و ترس داشتیم ولی می ترسیدیم

دشمنی نبود که باهاش بجنگیم که خط مقدمی باشه و پشتش امن باشه

ما هرروز از خواب بیدار می شدیم و سلامت گلومون ، دمای بدنمون رو چک می کردیم

اگر بابا خونه نبود از استرس سلامت بودنش دعا می کردیم

این روزها من می خندیدم مریم گریه می کرد محمد از استرس دعوا می کرد و مامان بابا توی خودشون نی ریختن

این روزها می تونم بلند داد بزنم و گریه کنم 

این روزها هممون دنبال منجی هستیم ولی پاسخی نمی شنویم

هرروز داد می زنیم اللهم عجل لولیک الفرج ولی چیزی نمی شنویم

این روزها اعلامیه های ترحیم بسیارن و کارت های عروسی اندک و اندک و اندک 

این روزها فقط با او است که روشن است

با اونه که دلم شاده و مریضی ناچیزه

این روزها شادی قرنطینه است 

اگر زنده ماندم

اگر زنده ماندیم

برایتان حتما می گم

خدایا در همه حال در هنه حال شکرت

و به جز تو هیچ پناهی نداریم

نه من

نه خانواده ام

و نه پدرم که نثل کوه محکم است جز تو پناهی نداریم

خودت نگه دارمون باش

مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است...
ما را در سایت مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : houseofdreams بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 17 فروردين 1399 ساعت: 17:36