این روزها

ساخت وبلاگ

سلام 

امروز 19 بهمن 

این روزها که کمتر از بقیه روزها به این جا سر می زنم، روزاهایی پر از استرس و نگرانی و بی خوابی و کابوس و پر از عشق و شیرینی و قند تو دل آب شدن و قربون صدقه رفتنه

ما این روزها یه روز رفتیم باغ کتاب و توی صف فیلم جشنواره وایسادیم و چیزی نصیبمون نشد

رفتیم مطرب رو دیدیم

یکشنبه ی هفته پیش رفتیم آزمایشگاه و خیلی خاطره جالبی شد که توی ادامه مطلب می گم

بعدم که بابابزرگ دامادو دید و قشنگ گربه رو دم حجله نکشت سر به نیست کرد

این روزها دنبال حلقه داماد و انگشتر عروس و غیره می گشتیم و امروز حلقه داماد رو خریدیم

من می رم کلاس پیلاتس و باشگاه و غیره

قرار شده انگشترمو خیلی حسابی بردارم

و اینکه ولنتاین رو در پیش داریم و من نمی دونم چه خاکی به سرم کنم!!!

من چقدر استرس و عدم اعتماد به نفس دارم

خدایا همسرداری چقدر سخت و استرس زاست

خدایا من هردفعه یکسری استرس ها دارم و هردفعه با توکل بهت اون استرس ها حل می شن و بعد استرسی دیگه جایگزینش می شه

خدایا من به جز تو کسی رو ندارم

ببخشید بنده خوبی هستم روم سیاه

مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است...
ما را در سایت مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : houseofdreams بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 4 اسفند 1398 ساعت: 12:11